دین و ادیان بزرگ
دریافتبسم الله الرحمن الرحیم
دین و مذهب ها
در این جا می خواهیم به دین و مفهوم آن و شناخت آن ودیدگاه های
مختلف در باره مفهوم و چگونگی آن بپردازیم و همانطور که میدانید
هر انسانى که با اکسیر دین کام خویش را نواخته و جان خویش را پرداخته، دائما دلهره آن را دارد که مبادا حیات خویش را به گونهاى سامان بخشد که از برکات و خیرات دین محروم گردد، از این رو، مایل است که مفهوم دین را بشناسد تا متناسب با آن، از دین متوقع شود و هماهنگ با آن هدایتها به حیات جمعى و فردى خویش نظام بخشد. با توجه به چنین اوضاع و احوالى است که ارزش و منزلت واژهشناسى دین بیشتر آشکار مىشود و معلوم مىگردد که در این جا ما به شناخت دین به نحو سیستماتیک، منظم و پىگیر، بیش از آن که بخواهد به انگیزه انجام یک تحقیق آکادمیک صرف صورت گیرد، امرى است که از سر درد و نیاز دینى و شور و نشاط ایمانى سرچشمه مىگیرد. الف) عدم توافق مشترک بدون تردید، واژه «دین» در ردیف آن دسته از مفاهیمى قرار دارد که همواره در میدان آرا و نظرات گوناگون صاحبنظران قرار داشته است(2)؛ ولى به دست آوردن یک توافق مشترک در باره آن بسیار مشکل، بلکه محال است. از این رو، عدهاى از محققان آن را قابل تعریف نمىدانند.(3) رابرت ا.هیوم در کتاب ادیان زنده جهان، تعبیر زیبا و دقیقى دارد. او مىگوید: «دین به اندازهاى ساده است که هر بچه عاقل و بالغ و یا آدم بزرگ مىتواند یک تجربه دینى حقیقى داشته باشد و به اندازهاى جامع و پیچیده است که براى فهم کامل و بهرهگیرى تام از آن نیازمند تجزیه و تحلیل مىباشد.»(4) شبیه همین تعبیر در دایرة المعارف دین نیز آمده است. در آنجا مىنویسد: «شاید هیچ کلمهاى غیر دین نباشد که همواره و آشکارا خیلى صاف و ساده به کار رود؛ ولى در واقع، نمایانگر نگرشهایى باشد که نه فقط بسیار متفاوتند، بلکه گاه مانعة الجمعاند.»(5) این که چنین تفاوت دیدگاههایى ریشه در چه دارد، مطلبى قابل تحقیق و مهم است که از محدوده موضوع ما خارج است؛ ولى به هر حال، همین عدم توافق و وجود آراى متعدد، از سویى مىتواند بیانگر اهمیت والاى موضوع و نقش فوق العاده حساس آن باشد و از سوى دیگر، روشنگر وجوه و ابعاد متمایز مسائل و امورى باشد که به نحوى در قلمرو مفهوم دین قرار مىگیرد. یکى از نویسندگان غربى درباره فراوانى و تعدد تعاریف در آن سرزمین مىگوید: «در غرب طى روزگاران، آن قدر تعریفات فراوان از دین پدید آمده است که حتى ارائه فهرست ناقصى از آن غیر ممکن است.»(6) «دین به اندازهاى غنى و فراگیر مىباشد که جنبههاى متفاوت آن، کاملاً بحق، براى طبایع مختلف به گونههاى متفاوتى مهم جلوه مىکند.»(7) درباره حساسیّت نقش دین یکى از همین نویسندگان مىگوید: «دین، هم کهنترین و هم نافذترین و اثرگذارترین نهاد اجتماعى بشر است.»(8) به هر حال، باید به این نکته توجه داشت که موضوع «دین» از چنان گستردگى و وسعتى برخوردار است که به طور طبیعى، نمىتوان از یک بعد و یا منظر خاصى به تحقیق و بررسى آن پرداخت. از همین رو، توجه به تمامى ابعاد آن، روشنگر بسیارى از مسائل خواهد بود. نویسنده ادیان زنده جهان تحت عنوان «برخوردهاى مختلف در مطالعه ادیان» به بعضى از این نگرشها و شیوههاى نظر به دین اشاره کرده است؛ از جمله، برخورد تاریخى، نگرش روانشناختى، نظر فلسفى، دیدگاه اجتماعى، برخورد ادبى، برخورد زیبا شناسانه، برخورد اخلاقى، نگرش شخصى و مقایسه تطبیقى ادیان.(9) بدین ترتیب، ارزیابى دیدگاههاى گوناگون و متنوّع، روشنکننده وجوه گوناگون موضوع خواهد بود. ب) معناى لغوى دین واژه «دین» در لغت به معناى گوناگون از جمله، جزا، اطاعت، قهر و غلبه، عادت، انقیاد، خضوع، پیروى و مانند آنها آمده است. در قرآن کریم نیز آیاتى وجود دارد که از آنها معناى جزا، شریعت و قانون، طاعت و بندگى استنباط مىشود.(10) همین موارد استعمال واژه «دین» در قرآن مىتواند به عنوان راهى شمرده شود براى شناسایى و به دست آوردن تعریف دین از دیدگاه اسلام. با این دقت، درخواهیم یافت که «دین عبارت است از اطاعت، گرایش، فرمانبردارى و تسلیم در برابر حقیقت» که در این صورت، با معانى لغوى نیز سازگارى بسیار خواهد داشت. علامه محقق طباطبایى نیز در تفسیر المیزان مىنویسد: «لا یدینون دین الحق، اى لا یطیعون: از دین حق پیروى نمىنمایند و به آن گرایش ندارند و یا آن را دین حق تلقى نمىکنند (اى لا یأخذونه).»(11) «تعریف دین از نظر اسلام را مىتوان از موارد استعمال واژه «اسلام» در قرآن نیز به دست آورد. «اسلام» نیز به معنى تسلیم و اطاعت است و این از آن جهت است که اسلام به معناى اصطلاحى (دینى که به وسیله محمد صلىاللهعلیهوآله ابلاغ شده) نیز بشریت را به تسلیم و اطاعت در برابر حقیقت کامل منحصر به فرد دعوت مىنماید... این نکته از آیاتى که دین تمامى پیامبران را اسلام معرفى کرده نیز استفاده مىشود.»(12) اصحاب معاجم نیز در معانى ریشه لغوى «اسلام» بر مفاهیم تسلیم و خضوع، سلامت و توافق و تلائم تأکید کردهاند و این مفاهیم نیز در معناى اصطلاحى «اسلام» اخذ شده است.(13) ج) معناى اصطلاحى دین با توجه به توضیحاتى که داده شد در معناى اصطلاحى «دین» چنین آمده است: «دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسانها باشد.»(14) در تعریف مشابه و متداول(15) دیگرى، «دین برابر است با اعتقاد به آفرینندهاى براى جهان و انسان و دستورات عملى متناسب با این عقاید.»(16) و در تلخیصى از کلام علامه طباطبایى چنین آمده است: «دین نظام عملى مبتنى بر اعتقاد است که مقصود از اعتقاد در این مورد، تنها علم نظرى نیست؛ هر چند که علم نظرى براى آن نیز ضرورت دارد؛ زیرا علم نظرى به تنهایى مستلزم عمل نیست؛ بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروى بر طبق مقتضاى علم قطعى است.»(17) این گونه تعریفها پس از تبیین دیدگاههاى گونهگون که در این مورد وجود دارد با دقت بیشترى باید مورد بررسى و ارزیابى قرار گیرد؛ اما اشاره به آن در ایجاد تصور اجمالى موضوع، مفید است. د) دیدگاه متکلمان در بحث از مفهوم دین عمدتا دو گروه «متکلّمان» و «جامعهشناسان» هر یک با دلایل گوناگونى به تبیین «دین» پرداخته و از آن تعاریف متفاوت ارائه دادهاند. متکلّمان از آن حیث که دین و مسائل دینى موضوع علم آنها بود و جامعهشناسان و مردمشناسان از آن جهت که تأثیر و نقش دین در جوامع و تمدن بشرى و همچنین حضور آن به عنوان یک پدیده اجتماعى قابل توجه بدان نظر کردهاند. در تعاریف متکلّمان گاهى «دین بماهو دین» مورد نظر قرار گرفته است؛ مانند آنچه گفتهاند: «الدین وضع الهى لاولى الالباب، یتناول الاصول و الفروع»؛ دین عبارت از یک نظام الهى است که براى صاحبان خود وضع شده است و مشتمل بر اصول و فروع مىباشد.(18) در تعاریفى نیز غایت و اهداف مدّ نظر بوده است؛ مانند آنچه در دائرة المعارف الاسلامیه آمدهاست: «دین وضعى است الهى که صاحبان خرد را به سوى رستگارى در این دنیا و حسن عاقبت در آخرت سوق مىدهد.»(19) از جرجانى نیز نقل کردهاند که: «دین، قانون و قرارداد الهى است که خردمندان را به سوى قبول آنچه در نزد رسول صلىاللهعلیهوآله است، فرا مىخواند.»(20) در المیزان نیز ذیل آیه 27 سوره روم مىخوانیم: «دین جز قانون زندگى و راهى که انسان باید براى رسیدن به سعادت بپیماید، نیست و هدف نهایى انسان همان رسیدن به سعادت است.»(21) «دین روش مخصوصى است در زندگى که صلاح دنیا را به گونهاى که موافق کمال اخروى و حیات دائمى حقیقى باشد، تأمین مىنماید. پس در شریعت باید قانونهایى وجود داشته باشد که روش زندگانى را به اندازه احتیاج، روشن سازد.»(22) «دین در عرف قرآن، سنت اجتماعى حاکم بر جامعه مىباشد و سنتهاى اجتماعى یا دین حق و فطرى است که همان اسلام مىباشد یا دین منحرف از راه خدا و تحریف شده است.»(23) در کنار این تعاریف، در بعضى دیگر از تعریفها، اصولاً حیثیت اعتقاد و التزام انسان، مبناى تحلیل و توصیف قرار گرفته است. «دین عبارت است از اقرار به زبان، اعتقاد به پاداش و کیفر در آن جهان و عمل به ارکان و دستورات آن.»(24) ه) دیدگاههاى جامعهشناسان درباره تعاریف و دیدگاههاى جامعهشناسان و صاحبنظران علوم اجتماعى اختلاف نظر و تفاوت مبانى تحلیلى، بیشتر مشاهده مىشود. گذرى اجمالى به پارهاى از این تعاریف، شاهدى بر کثرت آرا و تفاوت نگرش آنها در مفهوم دین است. 1ـ دیدگاه جامعه شناختى: این تعاریف را مىتوان چند دسته تقسیم کرد: دسته نخست تعاریفى است که جنبههاى «جامعه شناختى» با وضوح بیشترى در آنها انعکاس یافته و بر مبناى دیدگاههاى جامعه شناختى به موضوع نظر مىکنند. به عنوان نمونه، در کتاب فرهنگ جامعهشناسى تحت عنوان «دین و مذهب» توضیحات روشنگرى آمده است: «در جامعهشناسى مجازا دو تلقى در مورد تعریف دین وجود دارد: اوّلى به پیروى از ا.دورکیم (1912)، آن را از نقطه نظر آثار و وظایف اجتماعىاش چنین تعریف مىکند: دین دستگاهى از باورها و آداب است، در رابطه با مقدساتى که مردم را به صورت گروههاى اجتماعى به یکدیگر پیوند مىدهد. در معنى کردن دین با این تلقّى، بعضى از جامعهشناسان مفهوم آن را بسط داده و دین را در بر گیرنده ملیت گرایى نیز به حساب آوردهاند. نظرگاه ذکر شده، بدین عنوان که بیش از اندازه شاملیت دارد مورد انتقاد قرار گرفته است؛ چرا که تقریبا هرگونه فعالیت همگانى ـ مثلاً مسابقات بیس بال هم ـ مىتواند اثرات وحدت بخش بر گروههاى اجتماعى داشته باشد.»(25) از همین جامعهشناس فرانسوى تعریف مشابه دیگرى نقل شده است: «دین نظام وحدتیافتهاى است از اعتقادات و اعمال مربوط به اشیاى مقدس ـ یعنى اشیایى که مجزا شده و تحریم گردیدهاند ـ اعتقادات و اعمالى که همه گروندگان را در جمعیت اخلاقى واحدى که معبد نامیده مىشود، وحدت مىبخشد.»(26) چنین نگرشى به دین، که همراه با پیدایش رشتههاى جامعهشناسى و مردمشناسى بود، مسبب ورود عوامل اجتماعى، اقتصادى، تاریخى و فرهنگى در تعریفسازى، شد و همانگونه که در دایرةالمعارف دین اشاره شد، «در واقع، بعضى از طرفداران این رشتههاى علمى، به تصریح یا تلویح برآنند که تعریف و ماهیت دین از تحلیل ساختارهاى دینى حاصل مىگردد.»(27) توجه به نظرات «فویر باخ» نیز در این مورد مىتواند گویا باشد. او مذهب را نوعى از خود بیگانگى دانسته و معتقد بود پیشرفت و گسترش شناخت انسان و بازگشت او به خود جبرا باعث منتفى شدن مذهب مىگردد و بر این مبنا، در تحلیلى که از مذاهب ارائه مىکرد، آن را مولود فعل و انفعالات جامعه و در واقع، ناشى از حالت از خود بیگانگى انسان نسبت به خود مىدانست.(28) در این راستا مىتوان به تعاریف دیگرى از همین متفکران (غربى) اشاره کرد؛ از جمله این که: «دین، در لغت، یعنى همبستگى و در اصطلاح، دلالت بر یک سلسله دغدغه دارد که صاحبان آنها را به یکدیگر پیوند مىدهد و بین آنها همبستگى نزدیک پدید مىآورد.»(29) یا تعاریفى که بر مبناى انگیزههاى مؤکد بر یک رفتار دینى استوار است: «دین عبارت است از جستجوى جمعى براى یک زندگى کاملاً رضایتمندانه.»(30) تعاریف دیگرى را نیز مىتوان جزو دیدگاه جامعه شناختى جدید نسبت به دین قرارداد؛ با این وجه تمایز که نقش و تأثیر فرهنگ و الگوى رفتارى در آنها به گونهاى چشمگیر وجود دارد. از این نمونه به آنچه در مقاله «دین» در دایرة المعارف دین آمده است، اشاره مىکنیم: «دین عبارت است از سازمانیابى حیات بر محور ابعاد عمقى تجربه که بر طبق فرهنگ محیط، از نظر صورت، کمال و روشنى فرق مىکند.»(31) 2ـ دیدگاه نظرى: دسته دوم از نظریات، مربوط به دیدگاههاى نظرى و مفهومى نسبت به «دین» مىباشد که در برخى موارد وجوه تشابهى با برخى از تعاریف متکلّمان دارد که پیشتر نیز بدان اشاره شد. در این دیدگاهها غالبا ابعاد اعتقادى و معرفتى دین مبناى تحلیل قرار گرفتهاند. در دایرة المعارف دین آمده است که گاهى بعضى تعریفهاى غربپسند دین را با مجموعه اعتقادات، بویژه، اعتقاد به موجود متعالى، برابر گرفتهاند.(32) ماکس مولر، خاورشناس و دینشناس آلمانى، گفته است: «دین کوششى است براى درک آنچه درک نشدنى است و بیان آنچه غیرقابل تقدیر است.»(33) او با تأکید بر جنبه عقلانى مىگوید: «دین یک قوه و یا تمایل فکرى است که مستقل از ـ نه علىرغم ـ حس و عقل، بشر را قادر مىسازد که بىنهایت را تحت اسامى و اشکال گوناگون درک نماید.»(34) «هربرت اسپنر»، محقق انگلیسى، مانند آگوست کنت فرانسوى که پدیدههاى دینى را بر اساس حالات روانى، لغزشهاى فکرى و تحول زندگى اجتماعى تبیین مىکند، دین را وسیلهاى براى توضیح راز جهان دانسته است.(35) بعضى نیز گفتهاند: «دین عبارت از تبیین احساسات قلبى انسان است.»(36) در همین زمینه، مىتوان به تعریف دیگرى از «ماکس وبر» و بعضى دیگر اشاره داشت که دین را به عنوان «هر مجموعه مفروضى از پاسخهاى محکم و منسجم به معماهاى هستى بشر ـ مانند تولد، ناخوشى یا مرگ ـ که معنایى براى جهان و زندگى به وجود مىآورند، تعریف مىکند.»(37) در تعریف دیگرى نیز از دایرة المعارف دین، در تمایز مفهومى «دین» و «اخلاق»، دین را متضمن اعتقادات، جهتگیرىها و اعمالى دانسته است که بشر را به عوامل فوق طبیعى یا حقایق مقدس و متعالى مربوط مىسازد. دین به امرى مىپردازد که آن را مسأله تفسیرناپذیرى خواندهاند که خود شامل پرسشهاى همیشگى در مورد حقیقت نهایى و هدف جهان طبیعى و نیز معناى مرگ و رنج است.(38) در نهایت، باید تعاریفى را که بر مبناى نظرى و مفهومى، بر جنبههاى اجتماعى دین تأکید دارند نیز، در این دسته جاى داد؛ از جمله، تعابیرى که دین را برابر با آگاهى به متعالىترین ارزشهاى اجتماعى قلمداد کردهاند.(39) 3ـ دیدگاه شهودى: دسته سوم تحلیلهایى است که از منظر یک دیدگاه شهودى و عاطفى به موضوع «دین» نگریسته و سایر ابعاد آن را در سایه این مبنا مورد توجه قرار داده است. ایمان، شهود و احساس به عنوان شاخههاى اصلى در این دیدگاهها شناخته مىشود. تایلر انگلیسى «دین» را ایمان به موجودات روحانى دانسته است.(40) جیمز فریزر نیز در کتاب شاخههاى طلایى، «دین» را عبارت از ایمان به قواى مافوق بشرى تلقى مىکند.(41) در اواخر قرن هیجدهم کوششى به عمل آمد که تأکید را در تعریف دین از دیدگاه مفهومى بردارند و بر دیدگاه شهودى و عاطفى صحّه بگذارند. فرید ریش شلایر ماخر آن را به احساس اتکاى مطلق توصیف کرده است. مرادش از اتکاى مطلق، چیزى است در تقابل با سایر احساس اتکاهاى نسبى و جزئى. بدین ترتیب، مىتوان گفت که در این بینشها بر خلاف دیدگاه نظرى و مفهومى، ریشه دین در «احساس» نهاده مىشود و به آن موضوعیت پیدا مىکند؛ نه در عقل و قواى عقلى. تحقیق آلمانها در زمینه تاریخ ادیان و علوم فرهنگى، شیوههایى از مفهومسازى دین به وجود آورده است که از رهیافت تنگ میدان و شناختارى صرف کنت، اسپنر و اوب. تایلر بسى فراتر مىرود. «فریدریش شلایر ماخر» تأکید ورزیده است که دین ریشه در احساس دارد؛ نه در عقل. در نتیجه، دین باید چیزى فراتر از کوشش ابتدایى در به دست آوردن تصورى از جهان باشد.(42) در بخشى از مقاله «دین»، پس از اشاره به انتقاد منتقدان غربى از تعاریف مفهومى و نظرى محض نسبت به دین به این نکته اشاره شده است که: «در اواخر قرن هیجدهم کوششى به عمل آمد که تأکید را در تعریف دین از دیدگاه مفهومى بردارند و بر دیدگاه شهودى و عاطفى صحّه بگذارند. فرید ریش شلایر ماخر(43) آن را به احساس اتکاى مطلق توصیف کرده است. مرادش از اتکاى مطلق، چیزى است در تقابل با سایر احساس اتکاهاى نسبى و جزئى.از آن زمان به بعد، کسانى بودهاند که کوشیدهاند از تعریفهاى صورى و نظرى محض بگریزند و عوامل تجربى، عاطفى، شهودى و همچنین عوامل ارزشگذارانه و اخلاقى را به حساب آورند.»(44) در تعاریف دیگرى از همین دیدگاه، برجنبههاى پرستشى دین یا فرایند ایدهآلسازى متعالى تأکید مىگردد: آن منزیس در تاریخ ادیان، «دین» را پرستش قدرتهاى بالا به دلیل نیاز دانسته است.(45) و پروفسور استراتون در روانشناسى حیات دینى، «دین» را کلّ تمایل بشر نسبت به آنچه در نظر او بهترین و یا عظیمترین جلوه را دارد، تعبیر مىکند.(46) در تعریف دیگرى، «دین» به معناى زندگى بشر در روابط فوق بشرىاش مىباشد؛ یعنى رابطه او با قدرتى که بدان احساس وابستگى مىکند.(47) 4ـ دیدگاه روانشناختى: دسته چهارم را مىتوان تعاریفى دانست که بر بنیان اصول و قواعد دیدگاههاى روانشناختى به تحلیل دین و پدیدههاى دینى مىپردازد. دایرة المعارف پس از ذکر تأثیر نگرشهاى جامعهشناسى در تعریفسازى از دین، درباره تأثیر دیدگاههاى روانشناسى به این نکته اشاره مىکند که در این منظر، به جاى برداشتهایى که بر جنبههاى فکرى، عقلى و اجتماعى تأکید دارند، به برداشتهایى که بر تجربه درونى تأکید مىورزند، تکیه مىشود.(48) در این نوع تعاریف، تأکید بر امور فردى، منافع شخصى و جنبههاى اخلاقى بیش از هر امر دیگرى کاملاً مشهود است. پروفسور ویلیام جیمز در «انواع تجربه دین»، «دین» را به معناى احساسات، اعمال و تجربیات هر یک از افراد بشر در خلوت خودشان دانسته است.(49) و آلبرت رویه، یکى از مورخان ادیان، «دین» را بیش از هر چیز مبتنى بر نیاز بشر در پى بردن به یک ترکیب هماهنگ بین سرنوشت خودش و عوامل مؤثر مخالف در جهان مىداند.(50) مایتو آرنولد نیز دین را به عنوان اخلاقى که در تماس با احساس قرار گرفته، تعریف کرده است.(51) رابرت هیوم گفته است: «از دیدگاه روانشناسى، دین بعضا یک فعالیت فکرى، احساس و یک عمل ارادى است. و سپس دین را چیزى بیش از یک تجربه ذهنى صرف مىداند. در تعریفى که خود او از دین ارائه داده، گرچه سعى شده تا به بعضى از جنبهها توجه کند، لکن بعید است بتوان آن را از دیدگاه مذکور و بخصوص قلمرو محور بودن روابط فردى خارج دانست. او مىگوید: «دین به عبارت ساده، آن جنبه از تجربیات و از جمله، افکار ـ احساسات و فعالیتهاى یک فرد است که به وسیله آن، کوشش مىکند در ارتباط با آنچه خود، مقدس و الهى مىشمارد، زندگى کند.۰»
خوب در اینجا اندکی با مفهوم دین دیدگاه های مختلف اشنا شدیم .
و در ادامه به آشنایی با چند گروه از ادیان زنده و بزرگ می پردازیم :
1 . دین اسلام:
این دین آخرین دین الهی است که خداوند آن را با نبوت حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ «1396 سال» پیش ازاین، برای هدایت بشر فرستاده است. کتاب مقدس این دین «قرآن کریم» میباشد که متشکل از «114» سوره است.
اصول عقاید: اصول عقاید این دین عبارت است از: «توحید» یعنی اعتقاد به وحدانیت و یگانگی خداوند. و «نبوت» یعنی اعتقاد به نبوت تمام انبیاء و «معاد» یعنی اعتقاد به قیامت و تمام متعلقات آن. البته «امامت» و «عدل» در نزد مذهب شیعه نیز از اصول دین شمرده میشود.
دین اسلام دارای فروع عملی میباشد که مهمترین آنها عبارتاند از:نماز، روزه ماه مبارک رمضان، حج خانه خدا، زکات، خمس، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد، تولی و تبری.
از نظر کلامی و اعتقادی دین اسلام به دو مکتب کلامی با زیرمجموعههای آن به نام مذهب شیعه و مذهب سنی تقسیم شده است. و از نظر فقهی و فروع عملی پنج مذهب در دین اسلام وجود دارد که عبارتاند از: مذهب جعفری و دوازده امامی، مذهب حنفی، مذهب شافعی، مذهب مالکی و مذهب حنبلی.
امروز تقریباً بیش از یک میلیارد نفر که در کشورهای اسلامی و سراسر دنیا به سر میبرند پیرو دین اسلام هستند.
2 . دین مسیحیت:
این دین، قبل از اسلام از طرف خداوند رسمیت داشته است و پیامبر این دین حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ است که به صورت اعجاز از مادرش حضرت مریم ـ سلام الله علیها ـ در (2004) سال پیش از این، متولد گردیده و بعد توسط خداوند به آسمان رفت و به عقیده مسلمین او هنوز زنده است.
کتابی که از طرف خداوند به حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ نازل گردیده «انجیل» نام دارد و لکن در مسیحیت امروز که( مسیحیت تحریف شده است) کتاب آن به نام «کتاب مقدس» یاد میشود که شامل دو بخش «عهد عتیق و عهد جدید» میباشد. عهد عتیق که به زبان «عبری» و «کلدانی» نوشته شده است، همان کتاب مقدس یهودیان است که مشتمل بر 39 کتاب می باشد و عهد جدید که به زبان یونانی نوشته شده مشتمل بر چهار انجیل، مرقس، یوحنا، متی و لوقا و برخی کتاب های دیگر است که در مجموع دارای 27 کتاب میباشد.
اصول عقاید: مسیحیت معتقد به تثلیث میباشد، حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ را پسر خدا دانسته و مجموع مسیح، روحالقدس و خداوند را، به عنوان پروردگار و معبود میپرستند.
شعائر و فروع عملی: در مسیحیت شعائر هفتگانه معروف است که عبارتاند از: «تعمید»، «تدهین»، «عشای ربّانی»، «اعتراف و توبه» در نزد کشیشان، «ورود به کلیسا» و «تشریفات محتضر». مسحیت دارای سه مذهب میباشد که عبارتاند از: «کاتولیک»،«ارتودکس» و «پروتستان».
3 . دین یهودی:
دین یهود نیز از ادیان الهی شمرده میشود، و پیامبر آن حضرت موسی ـ علیه السلام ـ است که در سال 1350 ق.م در زمان رامسیس دوم (فرعون) در مصر متولد شده و در زمان پسر رامسیس به پیامبری مبعوث گردیده است.کتاب مقدس این دین که بر حضرت موسی ـ علیه السلام ـ فرستاده شده است «تورات» نام دارد ولکن فعلاً تورات اصلی وجود ندارد، بلکه کتاب رایج آنان «عهد عتیق» است که در سال «457 ق.م» توسط «عزرا» و جمعی دیگر از یهودیان نوشته شده است.
این کتاب در مجموع دارای «39» کتاب بوده که پنج «سِفر» آن در اول کتاب به نام «تورات» معروف است. فرقههای دین یهود عبارتاند از: صدوقیان، سامریان، اسنییان، قرائیم و...اکثر اعتقادات دین یهود مبتنی بر خرافات و یک سلسله اساطیر میباشد که خودشان ساختهاند.
6 . دین هندویی:
این دین غیر الهی و قدیمیترین دین زنده دنیا میباشد. این دین در ابتداء بنام دین ودایی نامیده میشده است. کتابهای مقدس دین ودایی یا هندویی عبارتاند از: «ریگ ودا» یعنی قطعههای حمد و ستایش «سامه ودا»، «یجورودا» و «اتروما ودا» در این مرحله نام خدایان آنان «ایندرا» و «ادونا» بوده و در مرحله دوم که توسط برهمنان در آن تحول ایجاد میشود دو کتاب بنامهای «برهمنهها» و «اوپا نیشاد» بر کتابهای چهارگانه اضافه میگردد و اصول عقایدشان را چنین بیان میکنند.
1 . برهمن مبدأ و منتهای عالم است
2. آتمن یعنی روح و گوهر هستی در پس پرده جسم همه موجودات وجود دارد. 3 . اعتقاد به تناسخ.
در دین هندویی سه خدا مورد پرستش قرار میگیرد که عبارتاند از: «برهما» خدای خلقت، «ویشنو» خدای زندگی و «شیوا» خدای مرگ. دین هندویی معتقد به نظام طبقاتی است و طبقات آنان عبارت است از: برهمنها (روحانیون و اندیشمندان) کشاتریاها (حکام و جنگجویان) وایشیهها (کشاورزان و صنعتگران» شودراها (پائینترین طبقه جامعه).
7 . دین جین:
این دین غیر الهی بوده و مؤسس آن مهاویرا نام دارد. مهاویرا خودش چیزی نمیپرستید، اما پیروانش او را میپرستند. متون مقدس آیین جین عبارتاند از: اگمهها یعنی فرائض و سیدهانتاها یعنی ذخایر، اصول عقاید دین جین عبارت است از:
1 . عبادت و پرستش مهاویرا 2 . زهد، ریاضت، تواضع و عدم کینهجوئی 3 . اجتناب از دوستی. و دشمنی چون به نظر جاینیها دوستی و دشمنی هر دو از صورتهای وابستگی بشمار میآیند.
جاینی دارای دو فرقه مهم میباشد: 1 . سپید جامگان (آشوتامبارا) 2 . آسمان جامگان (دیگ امبارا) دین جاینی از محدوده هندوستان به بیرون نتوانسته نفوذ بکند.
8 . دین بودایی:
این دین نیز غیر الهی بوده و توسط شخصی به نام «سیدراتا» که بعدها به نام «بودا» معروف گردید در هندوستان تأسیس گردید. دین بودایی نیز مانند دین جین بعد از اینکه بودا خواست در دین هندویی اصلاحات ایجاد کند. به وجود آمده است. بودا نه خودش را پیامبر میدانست و نه خدا و نه تجسمی از آلهه پس در دین بودائی در ابتداء هیچ نوع آلهه و یا خالق عالم دیده نمیشود، ولی در طول گذشت زمان کمکم بودا به عنوان معبود و یک امر مقدس در نزد پیروان او تبدیل گشته است.
دین بودایی امروز در سرزمین سیلان، برمه، کامبوج، تایلند، چین، کره، ژاپن، تبت و مغولستان رائج میباشد. فرقههای بودایی عبارتاند از: هینایانا، مهایانا و لاما.
منبع:رابرت هیوم کتاب ادیان زنده جهان
دایرة المعارف دین ، نظرات باخ و ماکس وبر در مورد دین
سایت های :ایسنا و پرتال جامع انسانی و ted.ir
- ۹۹/۱۱/۰۲